لزوم احترام و بزرگداشت پدر و مادر در اسلام

قرآن کریم در صورت مشرک بودن والدین نیز احترام و تجلیل از آنها و همنشینى نیکو و مصاحبت حسنه با آنها را در امور دنیوى لازم شمرده است با وجود آنکه متابعت از شرک و اطاعت از آنها را ممنوع کرده است.
 
 جلد اول کتاب نور ملکوت قرآن در خصوص لزوم احترام و بزرگداشت پدر و مادر با استناد به آیات و روایات چنین می نویسد: وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى‏ وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فِی عامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ*وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‏. 1

«و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم، درحالى‏ که مادرش بار او را در رحم برداشت، و هر روز دچار رنجى و ناتوانى ‏اى مى ‏شد، تا رنجى و ناتوانى دیگر پیدا شود. و مدّت باردارى و شیر دادن او مجموعا دو سال طول کشید: سفارش ما این بود که شکر و سپاس حقّ مرا (که خداى تو هستم بجاى آور!) و شکر و سپاس حقّ پدرت و مادرت را بجاى آور، و بازگشت‏ها به سوى من است.

و اگر پدر و مادرت تو را به زور و جبر وادار نمایند که: بدون علم و اطّلاع و در آنچه بدان بصیرت ندارى به من شرک بیاورى؛ از آنها اطاعت مکن؛ و لیکن در امور دنیویّه (و معاشرت، و نشست، و برخاست، و خنده بر روى آنها، و دستگیرى و اعانت و غیرها) به طریق پسندیده، و شناخته‏شده با آنها مصاحبت و همنشینى کن؛ و پیروى از راه و روش کسى که به سوى من بازگشت نموده؛ و با انابه و رجوع خود، راه تقرّب را مى‏پیماید؛ و سپس بازگشت همه شما به سوى من‏ است؛ و من یکایک از شما را به آنچه در دنیا انجام داده‏اید، متنبّه و آگاه مى‏ سازم!»

وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‏.2

«و ما به إنسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم که: به نیکى و خوبى عمل نماید؛ و اگر پدر و مادرت، به زور و جبر خواستند تو را وادار کنند تا به من شرک بیاورى؛ و بدون علم و اطّلاع کورکورانه غیر مرا با من در امور شریک قرار دهى؛ از ایشان اطاعت مکن! بازگشت شما به نزد من است؛ و من شما را از آنچه در دنیا انجام داده‏اید، آگاه مى ‏کنم.»

در صدر إسلام که جوانان یهودى و یا مسیحى به مدینه مى ‏آمدند و مسلمان مى‏ شدند؛ چون به شهر و دیار خود برمى‏ گشتند، آن‏قدر رفتارشان با پدر و مادر خارج از مذهب خود بهتر مى‏ شد که: آنها را به تعجّب مى‏ افکند. آنها مى‏ گفتند: ما گمان مى‏ کردیم که: اینک که به دین محمّد درآمدى؛ ما را یکسره رها مى‏کنى و بى‏ أرج و بدون مقدار مى‏ پندارى! و حالا مشاهده مى‏ نمائیم که مهرت بیشتر و محبّتت افزون‏تر شده، و بیشتر در حوائج ما ساعى و کوشا هستى؛ و زیادتر به ما رسیدگى مى‏ نمائى، و در انجام حوائج ما خود را وقف کرده ‏اى! آنها در پاسخ مى‏ گفتند: این طرز رفتار، دستور دین إسلام است. پدر و مادر نیز به مدینه مى‏ آمدند؛ و مسلمان مى‏ شدند؛ و قبیله و طائفه آنها نیز اسلام مى‏ آوردند.

در إحیاء العلوم‌ غزّالی‌، ج‌ ۲، ص‌ ۱۹۵ از أبوسعید خُدری‌ روایت‌ کرده‌ است‌ که‌: ‎مردی‌ از یمن‌ به‌ سوی‌ رسول‌ خدا هجرت‌ کرد، و ارادۀ جهاد داشت‌. حضرت‌ به‌ او گفتند: هَلْ بِالْیَمَنِ أبَواکَ؟! «آیا پدر و مادرت‌ در یمن‌ میباشند؟!» گفت‌: آری‌!

گفتند: هَلْ أذِنا لَکَ؟ «آیا به‌ تو اجازه‌ داده‌اند؟!» گفت‌: نه‌.

گفتند: فَارْجِعْ إلَی‌ أبَوَیْکَ فَاسْتَأْذِنْهُما، فَإنْ فَعَلا فَجاهِدْ وَ إلاّ فَبَرَّهُما ما اسْتَطَعْتَ! فَإنَّ ذَلِکَ خَیْرُ ما تَلْقَی‌ بِهِ اللَهَ بَعْدَ التَّوْحیدِ! «به‌ نزد پدر و مادرت‌ برگرد و از ایشان‌ اذن‌ بگیر، اگر اذن‌ دادند جهاد کن‌، وگرنه‌ تا جائی‌ که‌ قدرت‌ داری‌ به‌ ایشان‌ نیکی‌ و احسان‌ کن‌! با این‌ عمل‌ بعد از توحید به‌ بهترین‌ وجهی‌ خدا را ملاقات‌ می کنی‌!»

و مردی‌ دیگر به‌ نزد رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ آمد تا دربارۀ کارزار و جنگ‌، با آن‌ حضرت‌ مشورت‌ کند، حضرت‌ فرمودند: أ لَکَ والِدَةٌ؟ «آیا مادر داری‌؟» گفت‌: آری‌!

فرمودند: فَالْزَمْها فَإنَّ الْجَنَّةَ عِنْدَ رِجْلَیْها! «ملازم‌ خدمت‌ مادرت‌ باش‌! بعلّت‌ آنکه‌ بهشت‌ پهلوی‌ دو پای‌ مادر است‌.»

و مرد دگری‌ آمد و می خواست‌ با رسول‌ خدا بیعت‌ کند بر هجرت‌ و گفت‌: ما جِئْتُکَ حَتَّی‌ أبْکَیْتُ والِدَیَّ! «من‌ نزد تو نیامدم‌ مگر اینکه‌ پدر و مادرم‌ را به‌ گریه‌ درآوردم‌!»

رسول‌ خدا فرمود: ارْجِعْ إلَیْهِما فَأضْحِکْهُما کَما أبْکَیْتَهما! «به‌ نزد آن‌ دو باز گرد و آن‌ دو را بخندان‌ همانطور که‌ آن‌ دو را به‌ گریه‌ درآوردی‌!»

در اصول کافى با سند متّصل خود از ابو ولّاد حنّاط روایت مى‏ کند که قال: سألت أبا عبد الله علیه السّلام از تفسیر گفتار خداوند عزّ و جل: «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً؛ و به پدر و مادر إحسان نمایند.» مراد از این احسان چیست؟!

حضرت گفتند: «الإحسان أن تحسن صحبتهما و أن لا تکلّفهما أن یسألاک (ممّا یحتاجان إلیه) و إن کانا مستغنیین، أ لیس یقول الله عزّ و جلّ: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ. إحسان آن است که: با آنها به نیکوئى همنشینى کنى! و مبادا بگذارى آنها مجبور شوند، (در آنچه را بدان نیاز دارند)، از تو مسئلت کنند؛ و اگر چه خودشان مستغنى و بى‏نیاز باشند. مگر خداوند نمى‏گوید: شما هیچ‏گاه به برّ و نیکى نخواهید رسید، مگر آنکه از آنچه را که دوست دارید؛ در راه خدا إنفاق کنید!»
 

تفسیر آیه فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کَرِیماً

و سپس حضرت صادق علیه السّلام گفتند: أمّا اینکه خدا مى‏گوید: إمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما. معنایش آن است که: اگر آنها تو را ناراحت و خسته و ملول نمودند، تو به آنها افّ هم نگو! و اگر تو را زدند، تو آنها را دفع مکن، و از خود مران! و معناى‏ وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کَرِیماً آن است که: اگر تو را بزنند؛ تو به آنها بگو: خداوند شما را مورد غفران خود قرار دهد. این است معناى قول کریم. یعنى گفتار بزرگوارانه.

و معناى‏ وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ آن است که: چشم خود را بر آنها خیره مکن؛ و نظر تند و حادّ منما؛ بلکه نظر نظر رحمت و رقّت باشد؛ و صدایت را بلندتر از صداى ایشان مکن! و دستت را بالاتر از دست آنها مدار! و در راه رفتن پیشاپیش آنها راه مرو، و گام برندار! 3

و نیز در اصول کافى با سند متّصل خود از حضرت صادق علیه السّلام وارد است که: فرمود: «لو علم الله شیئا أدنى من افّ لنهى عنه، و هو من أدنى العقوق، و من العقوق أن ینظر الرّجل إلى والدیه، فیحدّ النّظر إلیهما؛ «اگر خداوند چیزى را از افّ گفتن پائین‏تر مى‏دانست، هرآینه از آن نهى مى‏نمود (یعنى افّ گفتن مثل این است که پدر و مادر انسان چیزى بگویند؛ و إنسان را ناخوشایند آید، و انسان بگوید: آخ یا آه! که این کلمه، کوچک‏ترین و نازل‏ترین کلمه‏اى براى إنکار است.) و اینکه اگر کسى به پدر و مادرش افّ بگوید، عاقّ والدین مى ‏شود، این پائین‏ترین درجه از عاقّ شدن است. و بعضى از أقسام آن این است که: انسان به پدر و مادر نظر تند بنماید.» 4

ببینید این تعلیم و تربیت عالى، و این منهاج و روش ملکوتى را که قرآن به تعلیم آن، سبل سلام را نشان داده است؛ با تعلیمات ملل کفر، و رفتار بعض از جوانان مغرور اروپا رفته، و آمریکا رفته ما که زرق و برق تمدّن ضالّه که تا چقدر باد هوى دماغشان را پر کرده است تفاوت دارد که بر پدر خود در محافل و مجالس مقدّم مى ‏شوند.

من خودم دکتر جوان متخصّص را دیدم که در مجلس بر پدر پیر خود پیش افتاد؛ و پدرش به دنبال او بود. و از این عجیب‏تر نقل شد دکتر متخصّص جوانى از ناحیه کفر برگشته، و رفقا و دوستان جوانش از هم دوره‏اى‏هاى سابق، به دیدنش آمده بودند؛ و پدر پیرمرد او دم در مشغول خدمت و پذیرائى بود. دکتر مغرور از شدّت غرور، به میهمانان مى ‏گفت: این مرد مستخدم منزل ماست!

أُفٍّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ. «افّ باد بر شما، و بر این بت‏هاى تخیّلى و پندارى را که در ذهن خود آفریده؛ و بجاى پرستش خداوند، از اینها پرستش مى‏ نمائید!» حقّا إنسان اگر کلمه افّ را بر أفکار و أهواء این تازه به دوران ‏رسیدگان متکبّر و مستکبر إعمال کند؛ و بر آنها و پندارشان، و بر روش و منهاجشان اف و تف بفرستد؛ جا دارد.

آیا این أعمال از ملّتى سرمى‏ زند که رسول خداوندیش فرموده است: «الجنّة تحت أقدام الامّهات؛ بهشت در زیر گام‏هاى مادران است.» 5
 
مادران راست خلد زیر قدم               این چنین گفت خواجه عالم
 
پینوشت
1.سوره لقمان آیات ۱۴و ۱۵.
2.سوره عنکبوت، آیه ۸.
3.تفسیر برهان، طبع سنگى تفسیر سوره إسراء، ج ۱، ص ۶۰۱ و تفسیر نور الثقلین، ج ۳، ص ۱۴۸ و ص ۱۴۹.
4.همان
5.جامع الصغیر سیوطى ص ۱۴۵ از قضاعى و خطیب بغدادى در جامع خود با طریق حسن از أنس روایت کرده است.


منبع: سایت عصر شیعه